حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست
سر عقل آمده هر بنده که دیوانه ی توست
دل من که از عشق نصیبی دارد
حضرت عشق به من لطف عجیبی دارد
بگذارید بگذارید که بیمار بماند این دل
با تب عشق دلم حال غریبی دارد
لحظه می میرد و من آخر سر می پوسم
عشق ای ناجی من دست تو را می بوسم
بی وجود تو سعادت نشود حاصل من
تا نفس هست تو ای عشق بمان در دل من
نظرات شما عزیزان: