از آلوده شدن به گناه
از افتادن و دوباره برخاستن
و یاس از دلتنگی
از دیروزها از تعصب ها
حسادتها تنگ نظری ها
بن بست ها نترسیده ام
از تمام آنچه نابود می کند
تمام آنچه بلند می کند
و بر زمین می کوباند
از دایره های بسته
شب های تلخ سایه های در هم تنیده
و خاطراتی که گذشتند تا هرگز بازنگردند
هرگز نترسیده ام من تنها و تنها از تو می ترسم ای لکه ننگ در میان تمام کلمات :
ای تسلیم!
نظرات شما عزیزان: