نقرین به عشق به عاشقی / نفرین به بخت و سرنوشت
به اون نگاه که عشقتو / تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو / نفرین به عشق من و تو
به ساده بودن منو / به اون دل سیاه تو . . .
دیگر بهار هم سر حالم نمی کند / چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چه کار؟ / وقتی که سنگ هم رحم به بالم
نمی کند . . .
دید ما کوچه ی تنگیست که چرایش چشم است
چشم ما گوش
عقل ما حرف سر کوچه
سر بازار ، چشم ها را باید شست . . .
نه زمین باش و نه خاک، که تو را خوار کنند/ وانگهی ذهن تو را پر ز مردارکنند
آسمان باش که خلقی به نگاهت بخرند / وز پی دیدن تو، سر به بالا ببرند .
چقدر سفت شده پدال دوچرخه دونفره دوستی مان!
یا من خسته ام، یا شیب زیاد شده، شاید هم تو دیگر رکاب نمی زنی . . .
پرنده ای که نداند آزادی چیست، از باز ماندنِ درِ قفسش هم سرما می
خورد
نظرات شما عزیزان: