.
 

 
 

 
 
 

 
.
 
 

به وبلاگ بهترین ها خوش آمدید
ایمیل مدیر :

» شهريور 1390
» تير 1390
» خرداد 1390
» ارديبهشت 1390
» فروردين 1390
» اسفند 1389
» بهمن 1389
» دی 1389
» آذر 1389

» چت روم
» ترک یک گناه...خود ارضایی
» ****lip2lip****
» ****lip2lip****
» Just Download
» انبار عکس
» وبلاگ طرفداران جاستین بیبر
» طرفداران جاستین بیبر
» آموزش آهنگ سازی-میکس و مستر
» طلوع ترانه
» بهترین محصولات
» به یاری اهورا مزدا
» Live Music and Entertainment
» کیت اگزوز
» زنون قوی
» چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و جدیدترین ها و آدرس afshinzehtab.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 16
بازدید هفته : 17
بازدید ماه : 107
بازدید کل : 80904
تعداد مطالب : 1344
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



این صفحه را به اشتراک بگذارید

RSS
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 22:25

قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سال های سال
در انتظار تو
کنار قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام!

 
.:: ::.
 
میدونید توی دانشگاه چه خبره....
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 22:19

اگر از پسرهای پشت کنکور بپرسید برای چه می‌خواهند به دانشگاه بروند جواب حقیقی آنها این خواهد بود: دختربازی .


اگر از دخترها بپرسید: میگویند ........
برای انتخاب شوهر .


حالا تکلیف اون خانواده بدبخت روشنه که جوونشون را می‌فرستند دانشگاه که مثلا درس بخونه.

میدونید توی محیط دانشگاه چه خبره؟ نه؟ پس اینو بخونید:



* سری به یکی ازخانه های دانشجویی پسرها میزنیم. سه پسر در گوشه ای مشغول پاستور بازی هستند و حسابی جر میزنند. آنقدر حواسشان پرت است که یادشان رفته غذا بالای اجاق داردمی‌سوزد.


* حال سری به خوابگاه دخترها میزنیم. سه دختر ساعت 12 شب ملحفه‌ها را به هم گره زده‌اند و ازپنجره‌ی اطاق مشغول کشیدن پسری به اطاق خودشان که طبقه دوم است هستند. ناگهان صدای آژیر پلیس که از آن نزدیکی می‌گذرد می‌آید و دخترها از ترس ملحفه ها را ول می‌کنند. پلیس به طرف او می‌آید و چند روز بعد به پسرک می‌گوید ما اصلا شما را ندیده بودیم.


* سری به یکی از کافی شاپهای اطراف دانشگاه میزنیم. یک پسر و دختر کنار هم مشغول حرف زدن هستند. بعد از مدتی پسره با دادن قول ازدواج کردن دختره رو خر میکنه و شروع میکنن به حرفهای عاشقونه بعد از مدتی هم از هم جدا می‌شوند نه کک این میگزه نه اون.


* سر یکی از کلاسهای درس هستیم 4 پسر پشت سر دختری نشسته‌اند و با تلاش زیاد طوریکه نه دختره و استاد و نه بقیه دانشجویان بفهمند دارند با گچ پشت مانتوی دختره می نویسند (من خرهستم).


* ماه رمضونه دانشجویان. صاحبخانه پسرها دلش به حال آنها می‌سوزه و برای آنها سوپ میاره.

پسرها بلافاصله سوپ را در ظرفی از ظروف خودشان خالی می‌کنند و برای دخترهای دانشجوی همسایه می‌برند که بله، اینو ما پختیم. دخترها فکر می‌کنند که اینها دیگه آدم شده‌اند و با تعارف سوپ را می‌گیرند. غافل از اینکه پسرها...

 
.:: ::.
 
دعای دختران و پسران
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 22:11

دعای دختر مجرد:اللهم عجل فی ازدواجنا و تکمیل دیننا وارزقنا زوجا الذی رفیعا مدرکا و رشیدا قدا و مالا کثیرا و بیتا مستقلا و سیاره الپرشیا
دعای پسر مجرد: اللهم ارزقنا حوریا تک دانه و کم توقعا و والدینها رو به موتا و جهیزیتها کامله و کدبانوا فی اامور المنزل و تسلیما لخشمنا و خدمت

 
.:: ::.
 
گفتی ، گفتم ... (عاشقانه)
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 22:2

گفتی که می بوسم تو را، گفتم تمنا می کنم

گفتی اگر بیند کسی، گفتم که حاشا می کنم

گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در

گفتم که با افسون گری او را ز سر وا می کنم


گفتی که تلخی های می، گر ناگوار افتد مرا

گفتم که با نوش لبم آن را گوارا می کنم

گفتی چه می بینی بگو، در چشم چون آیینه ام

گفتم که من خود را در او عریان تماشا می کنم


گفتی که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند

گفتم که با یغماگران باری مدارا می کنم

گفتی که پیوند تو را با نقد هستی می خرم

گفتم که ارزان تر از این من با تو سودا می کنم


گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گویم برو

گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم

گفتی اگر از پای خود زنجیر عشقت وا کنم

گفتم ز تو دیوانه تر دانی که پیدا می کنم

 
.:: ::.
 
دختر چیه ، پسر چیه
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 22:1

وقتی یک دختر حرفی نمیزندمیلیونها فکر در سرش می گذرد
وقتی یک دختربحث نمیکند
عمیقا مشغول فکر کردن است
وقتی یک دختربا چشمانی پر از سوال به تو نگاه میکند
یعنی نمی داند تو تا چند وقت دیگر با او خواهی بود
وقتی یک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسی تو می گوید: خوبم
یعنی اصلا حال خوبی ندارد
وقتی یک دختر به تو خیره می شود
شگفت زده شده که به چه دلیل دروغ می گویی
وقتی یک دختر سرش را روی سینه تو می گذارد
آرزو می کند برای همیشه مال او باشی
وقتی یک دختر هر روز به تو زنگ می زند
توجه تو را طلب می کند
وقتی یک دختر هر روز برای تو [اس ام اس] می فرستد
یعنی میخواهد تو اقلا یک بار جوابش را بدهی
وقتی یک دختر به تو می گوید دوستت دارم
یعنی واقعا دوستت دارد
وقتی یک دختر اعتراف می کند که بدون تونمی تواند زندگی کند
یعنی تصمیم گرفته که تو تمام آینده اش باشی
وقتی یک دختر می گوید دلش برایت تنگ شده

(ادامه مطلب)

  ادامه ی مطلب ...
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 22:0

یک دختر اگر توی خیابون پسری ازش بپرسه ساعت چنده میگه:ساعت 7.اما یه پسر اگر یه دختر ازش ساعت بپرسه میگه :ساعت 7 و 2 دقیقه و 24 ثانیه,اینم شماره تلفن من ..... سر ساعت 9 منتظر تماستم!

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 21:59

اگر یه دختر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه از خونه فرار میکنه اما یه پسر اگر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری میده!

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 21:48

اولین عشقم تو بودی، آخرین عشقم تو بودی
رفتی از من دل گرفتی، با گپ مردم نمودی
درد و اندوهم فزودی، در سکوت نیمه شب ها
با خودم تنها نشستم، نغمه مرگم سرودم
کاش هرگز من نبودم، کاش هرگز من نبودم
خود بگو با من چه هستی؟ سرکش و مغرور و مستی
عشق یعنی نیمه مردن، رشته ی هستی بریدن
کاش هرگز من نبودم ، کاش هرگز من نبودم
آه ای عشق باز کجایی؟ از جهان غصه هایی
با دل افسردۀ من، سالها شد آشنایی
کاش هرگز من نبودم ، کاش هرگز من نبودم

 
.:: ::.
 
امروز هم بگذشت
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 21:48

امروز هم بگذشت ،

فردا چه خواهد شد

آیا چنین تلخ و غم انگیز است ،

سرد است ، دلگیر است ،

از افسانه های درد لبریز است

یا قصه های دیگری دارد؟

آیا همین رویای ناپیداست ،

آیا همین امروز در فرداست ،

آیا همین تکرار ساعت هاست

یا لحظه های بهتری دارد؟

امروز هم بگذشت ،


  ادامه ی مطلب ...
.:: ::.
 
دوست معمولی ، دوست واقعی
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 21:41

دوست معمولی هیچگاه نمیتواند گریه تورا ببیند.
دوست واقعی شانه هایش از گریه تو تر خواهد بود.
دوست معمولی اسم کوچک والدین تو را نمیداند.
دوست واقعی شاید تلفن آنها را جایی نوشته باشد.
دوست معمولی یک جعبه شکلات برای مهمانی تو میآورد.
دوست واقعی زودتر به کمک تو می آید و تا دیر وقت برای تمیز کردن میماند.
دوست معمولی از دیر تماس گرفتن تو دلگیر و ناراحت میشود.
دوست واقعی میپرسد چرا نتوانستی زودتر تماس بگیری؟
دوست معمولی دوست دارد به مشکلات تو گوش کند.
دوست واقعی سعی در حل آنها میکند.
دوست واقعی میپرسد چرا نتوانستی زودتر تماس بگیری؟
یک دوست معمولی دوست دارد به مشکلات تو گوش کند.
دوست واقعی سعی در حل آنها میکند.
دوست معمولی مانند یک مهمان عمل میکندو منتظر میماند تا از او پذیرایی کنی.
دوست واقعی به سوی یخچال رفته و از خود پذیرایی میکند.
دوست معمولی می پندارد که دوستی شما بعد از یک مرافعه تمام می شود.
دوست واقعی میداند که بعد از یک مرافعه دوستی محکمتر میشود.
دوست واقعی کسی است که وقتی همه تو را ترک کرده اند با تو می ماند.

 
.:: ::.
 
نیمه شب
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 21:25

نیمه شب آواره و بی حس و حال در سرم سدای جامی بی زوال

پرسه ایی آغاز کردیم در خیال دل بیاد آورد ایام وصال

از جدایی یک دو سالی میگذشت یک دوسال از عمر رفت و برنگشت

دل بیاد آورد اول بار را خاطرات اولین دیدار را

آن نظر بازی آن اصرار را آن دو چشم مست آهو وار را

همچو رازی مبهم و سر بسته بود چون من از تکرار او هم خسته بود

امد و هم اشیان شد با منو هم نشین و هم زبان شد با منو

خسته جان بودم که جان شد با منو ناتوان بود و توان شد با منو

دامنش شد خوابگاه خستگی این چنین آغاز شد دلبستگی

  ادامه ی مطلب ...
.:: ::.
 
بی وفا
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 21:21

بی وفا مست و خرابم کرده ای 

وانگهم رو به سرابم کرده ای
دل دریایی من رام تو بود
کم ،کمک بی سروپایم کرده ای
بی صفایان همه سر مست شدند
تو مرا بی سرو سامان کرده ای
بی وفا من به وفا جام زدم
جام من بشکنی و در طلبم جار زنی
بی وفایی و دلم پر پر پایت شده است
زیر پایت دل من گل شده است
بی وفا مست صفای دل تو بود دلم
دل تو در هوس یار دگر بود،گلم!
عاقبت خوب رها کردی و زارم کردی
بی وفا جام وفا بود دل

 
.:: ::.
 
شاخص ترین ویژگی پسرها .
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 21:20

1- چشماشون بیشتر از عقلشون کار میکنه .
2- تا یه دختر میبینن مثل جوجه راه می افتن دنبالش .
3- چشمک جزو تیک عصبیشونه .
4- اصولأ هفته ای یکبار شکست عشقی میخورن .
5- اگه یه روز متلک نگن زبونشون میخ درمیاره .
6- دوستت دارم ، جزو حرفهای روزمرشونه .
7- زبان باز ترین و پاچه خوارترین موجودات روی زمین هستن .
8- میخوان دختره فقط مال خودشون باشه ولی خودشون مال همه

 
.:: ::.
 
دلایل رد کردن دخترها توسط پسرها (طنز)
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 21:17

تو برای من مثل خواهر می مونی ! یعنی : خیلی زشتی !!!
فاصله سنیمون کمی زیاده ! یعنی خیلی زشتی !!!
من به تو علاقه به اونصورت ندارم ! یعنی خیلی زشتی!!!
من الان تو موقعیت بدی از زندگیم هستم ! یعنی : خیلی زشتی !!!
من دوست دختر دارم ! یعنی : خیلی زشتی !!!
تقصیر تو نیست ، تقصیر منه ! یعنی : خیلی زشتی !!!
من الان توجهم به کارمه ! یعنی خیلی زشتی !!!
من تصمیم گرفتم مجرد بمونم ! یعنی خیلی زشتی !!!
بهتره فقط با هم دوست معمولی باشیم ! یعنی بطور وحشتناکی زشتی !!!!!!!!!!!!!!!!

 
.:: ::.
 
حقایقی تلخ در مورد مردان (طنز)
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 21:16

- مردان خوب، زشت هستند.
2- مردان خوش قیافه، خوب نیستند.

3- مردان خوب و خوش قیافه به جنس موافق تمایل دارند.

4- مردان خوب، خوش قیافه و علاقمند به جنس مخالف، متاهل هستند.

5- مردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی خوبند، پولدار نیستند.

6- مـردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی پولدار و خوبند، تصور می کنـنـد مـا بـه دنبال مال آنها هستیم.

7- مردان خوش قیافه و بی پول، بدنبال پول ما هستند.

8- مردان خـوش قـیافه، که آنچنان خوب نیستند و تا حدی به جنس مخالف علاقمندند، تصور نمیکنند که ما به اندازه کافی زیبا هستیم.

9- مردانی که تصور می کـنـنـد مـا زیـبـا هستـیم، به جنس مخالف علاقمندند، تا حدی خوش قیافه و پولدار هستند، آدمهایی ترسو و بزدل میباشند.

10- مردانی که تا حدی خوش قیافه هستند، تاحـدی خـوب هستند، مقداری پول دارند و سپاسگزار خدا هستند، به جنس مخالف علاقمندند، خجالتی هسـتند، و هرگز اولین قدم را برنمی دارند ( برای آشنایی پیش قدم نمی شوند).

11- مردانی که هرگز قدم اول را برنمیرارند، زمانی که ما پیشقدم می شـویم، اتوماتیک وار علاقه را در ما از بین میبرند.

 
.:: ::.
 
یک دختر مثل یک آدامس است
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 21:15

یک دختر مثل یک آدامس است......جویدن طولانی هر آدامس به جز بی مزه شدنش حاصلی نداردیک دختر مثل یک آدامس است......هیچ وقت آدامس نیمه خورده کسی را به دهان نگذارید
یک دختر مثل یک آدامس است......داشتن آدامسی که نتوانی بازش کنی با نداشتنش هیچ فرقی ندارد
یک دختر مثل یک آدامس است......آدامس زیاد مانده ارزش جویدن ندارد
یک دختر مثل یک آدامس است......هر چندی به دندان هایتان استراحت دهید، به هر حال آدامستان را میتوانید عوض کنید ولی دندانهایتان را نه!
یک دختر مثل یک آدامس است......به چشیدن طعم تنها یک آدامس اکتفا نکنید، آدامس ها در شکل ها، مزه ها و قیمت های مختلف ساخته می شود
یک دختر مثل یک آدامس است......فراموش نکنید که پایان کار هر آدامس سطل آشغال است، پس برای هیچ آدامسی قیمت زیادی نپردازید
یک دختر مثل یک آدامس است......و ازدواج مثل قورت دادن آن، هیچ احمقی آدامسش را قورت نمیدهد
یک دختر مثل یک آدامس است......داشتن یک بسته آدامس همیشه بهتر از داشتن فقط یک آدامس است
یک دختر مثل یک آدامس است......حسرت آدامسی که دورش اندختید را نخورید. آدامس های خوشمزه تر همیشه پیدا می شود

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 21:12

بچه ها شوخی شوخی به گنجشک ها سنگ می زنند ولی آنها جدی جدی میمیرند.

تو شوخی شوخی به من لبخند زدی ولی من جدی جدی عاشقت شدم.

تو شوخی شوخی فراموشم کردی ولی من جدی جدی برات میمیرم.

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 21:1

سینه مالامال درد است ای دریغا مرحمی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

چشم آسایش که دارد از سپهر تیز رو

ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت

صعب روزی بوالعحب کاری پریشان عالمی

آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست

عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی

در طریق عشق بازی امن و آسایش بلاست

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرحمی

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنا عشق

کاندر این طوفان نماید هفت دریا شبنمی

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 20:57

هوای خانه چه دلگیر میشود گاهی 

ازین زمانه دلم سیر میشود گاهی 

عقاب تیزپر دشتهای استغنا 

دچار پنجه تقدیر میشود گاهی

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 20:57

عده ای متولد می شوند تا کنار رودخانه ای بنشینند

عده ای تا مورد اصابت صاعقه قرار گیرند!

عده ای استعداد خوبی برای موسیقی دارند.

عده ای هنرمند اند

عده ای شنا می کنند

عده ای دکمه ها را می شناسند

عده ای شکسپیر را می شناسند

عده ای مادر هستند

و عده ای از مردم هم … می رقصند 

و من هم اینگونه ام (دل سوخته)

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 20:51

هرگز نشد بیای پیشم بگیری دستای منو

بدونی من عاشقتم گوش کنی حرفای منو

تو بی وفا بودی ولی اون که برات می مرد منم

تا زنده ام دوست دارم اینه کلامه آخرم

من که نتونستم تو رو یه لحظه تنها بذارم

تو سردی خاطره هام بگم که دوست ندارم

دلم می خواد همین یه بار اشکامو پنهون نکنم

باور کنی تو رو می خوام غربتو زندونی کنم

بیام به شهر خاطرات غرق بشم توی نگات

دیوونه وار فدات بشم بمیرم من واسه چشات

اما هنوز فاصلمون دوره و دست من جداست

ترانه سکوت من تو بغض آخرم رهاست

کاشکی میشد فقط یه بار بیای بگی دوست دارم

تو چشم من نگاه کنی بگی که عاشقت منم

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 20:51

هرگز نشد بیای پیشم بگیری دستای منو

بدونی من عاشقتم گوش کنی حرفای منو

تو بی وفا بودی ولی اون که برات می مرد منم

تا زنده ام دوست دارم اینه کلامه آخرم

من که نتونستم تو رو یه لحظه تنها بذارم

تو سردی خاطره هام بگم که دوست ندارم

دلم می خواد همین یه بار اشکامو پنهون نکنم

باور کنی تو رو می خوام غربتو زندونی کنم

بیام به شهر خاطرات غرق بشم توی نگات

دیوونه وار فدات بشم بمیرم من واسه چشات

اما هنوز فاصلمون دوره و دست من جداست

ترانه سکوت من تو بغض آخرم رهاست

کاشکی میشد فقط یه بار بیای بگی دوست دارم

تو چشم من نگاه کنی بگی که عاشقت منم

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 20:50

توی روزگاری که عشق دیگه رسم زندگی نیست

وقتی تو دلهای سنگی هیچکسی همیشگی نیست


بین این همه غریبه یه نفر مثل تو میشه

 آشنایی که تو قلبم میمونه واسه همیشه

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 20:50

چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست

ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست

مرا در اوج میخواهی تماشا کن تماشا کن

دروغین بودمت دیروزمرا امروز تماشا کن

در این دنیا که حتی ابر هم نمی گرید به حال ما

همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 20:36

امشب به قصه دل من گوش می کنی
فردا مرا چو قصه فراموش می کنی

 
.:: ::.
 
مرا ببخش
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 20:36

رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود 

رفتم ، که داغ بوسه پر حسرت ترا
با اشک های دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که نا تمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم 

رفتم مگو ،  مگو ، که چرا رفت ، ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده ی خموشی و ظلمت ، چو نور صبح
بیرون فتاده بود یکباره راز ما 

رفتم ، که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم زکشمکش و جنگ زندگی 

من از دو چشم روشن و گریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم 

ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله ی آتش زمن مگیر
می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر 

روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش
در دامن سکوت به تلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 20:35

مد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی و رویا نبود

لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 29 دی 1389 در ساعت 20:31

((سرگذشت من))
یکی بود یکی نبود

زیر گنبد کبود

غیر از خدا هیچکس نبود

می خوام یه قصه ای بگم

برای دل خودم

تا شاید خوابش بره

اون همه غصه و درد

شاید از یادش بره

قصه ی دردی بزرگ

مونده تو دلش هنوز

که داره می سوزونه

وجودشو هر شب و روز

توی اون گذشته های کمی دور

یه جوونی بود توی دانشگاه

چشای درشتی داشت

موهاشم یک کمی بور

جوونه شیطون و بازیگوش بود

خنده از روی لبش دور نمی شد

نمی گم خیلی زرنگ

کمی هم باهوش بود

  ادامه ی مطلب ...
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 23:52

یکبار عاشقت شدم اما صدبار باورش کردم...

صدبار خواستم فراموشت کنم اما یکبار هم نتونستم.

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 23:47

زندگی زیباست زشتی ‌های آن تقصیر ماست

در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست

زندگی آب روانی است روان می‌گذرد....

آنچه تقدیر من و توست همان می ‌گذرد..

 
.:: ::.
 
عناوین آخرین مطالب بلاگ من


صفحه قبل 1 ... 30 31 32 33 34 ... 45 صفحه بعد

 
 
 

  .:: Design By : Afshin Zehtab ::.